ازبکستان در مسیر جادۀ ابریشم

ازبکستان به موجب واقع بودن در مرکز قاره اوراسیا توانسته است نقشی اساسی در نظام تراقلیمی جاده بزرگ ابریشم ایفا کند. در حقیقت، راه‌های اصلی جاده بزرگ ابریشم که پیوند دهنده شرق و غرب هستند، از قلمرو ازبکستان کنونی، یعنی یکی از مکان های ظهور و توسعه تمدن نخست عبور می کردند. از خصایص بارز سرزمین ازبکستان، زمین حاصلخیز آن‌ است که به دست بشر توسعه می یابد، از دیگر ویژگی های ازبکستان می توان به تنوع منابع خام، وجود فرهنگ توسعه یافته شهری، صنایع دستی سطح بالا و روابط پول و کالا اشاره کرد، و به واسطه همین عوامل، مسیرهای اصلی مناسب روابط تجاری و تبادل شکل گرفت.

کشف مناطق غربی (به عنوان مثال آسیای میانه) و شکل گیری جاده بزرگ ابریشم با دیپلماتی چینی به نام ژانگ کیان مرتبط است، که در سال ۱۳۸ میلادی به دستور امپراتور وو دی به باختریه اعزام شد. ماموریت وی انعقاد توافق نامه‌ای با یوئژی در باب اقدامات مشترک بر علیه ژانگنو بود. روی هم رفته، سفر ژانگ کیان به یوئژی بیش از 13 سال به طول انجامید. با اینکه او نتوانست فرمانده یوئژی را در زمینه اقدامات مشترک متقاعد کند، اما موفق به جمع آوری اطلاعاتی ارزشمند در خصوص وضعیت و مردمان ساکن در مناطق غربی شد. اطلاعات کسب شده توسط ژانگ کیان بطوری سبب برانگیخته شدن علاقه امپراطور و وزرا شد که امپراطور پس از مدتی مجددا تصمیم به اعزام وی با هدف برقراری روابط تجاری با مناطق غربی گرفت. نیت اصلی امپراطور، افزایش نفوذ چین به آنجا بود.

بدین سان، نظام ارتباطات و مناسبات بین المللی ایجاد شد؛ که بعدها تحت عنوان جاده بزرگ ابریشم نامگذاری شد.

در پی تلاش های صورت گرفته، ارتباط تجاری و فرهنگی کاملاً تنگاتنگی با چهار قدرت بزرگ جهان باستان یعنی امپراطوری هان، امپراطوری کوشان، پارتیان (اشکانی) و روم برقرار شد. با گذشت زمان، مسیرهای جاده بزرگ ابریشم به مسیرهایی تبدیل شدند که در آنها علاوه بر تجارت، روابط فرهنگی نیز برقرار شد. با وجود اینکه مبلغین مذهبی، دانشمندان، موسیقی دانان و بسیاری از افراد دیگر در طول جاده ابریشم سفر می کردند، اما عملکرد جاده بزرگ ابریشم همواره ثابت و پایدار نبود. علت عمده این عدم ثبات، فضای سیاسی مناطق و کشورهایی اطراف جاده ابریشم بود. همچنین، مطالعات انجام شده در جاده بزرگ ابریشم نشانگر تغییر مسیر جاده طی ادوار تاریخی مختلف است. این تغییر روند در مثال مسیرهای تجاری گذر کننده از خاک کنونی ازبکستان قابل مشاهده است. شایان ذکر است که نقش سغدی ها نقشی قابل توجه در توسعه تجارت بین المللی امتداد جاده بزرگ ابریشم داشتند. این گفته مورد تایید بسیاری از منابع مکتوب و کشفیات باستان شناسی چین و آسیای میانه است. بعلاوه، سایر ملل از جمله بازرگانان باختریه، دایوان (داوان) و چاچ (شاش) نیز به همان اندازه سهمی داشتند.

دوران باستان، یعنی دورانی که طی قرون وسطی پیشرفته، آسیای میانه به خانقاه ترک ملحق شد؛ فشرده ترین دوران عملکردی جاده بزرگ ابریشم در خاک ازبکستان بوده است.

تحقیقات اکتشافی و باستان شناسی سرزمین ازبکستان حاکی از آن است که این سرزمین خاستگاه زندگی ده ها شهره بزرگ‌ مرکزی دوران باستان و قرون وسطی بوده که جاده بزرگ ابریشم از آنها عبور می کرده است. به علت محدود بودن دامنه مطالعاتی حاضر، امکان بسط و گسترش این بحث وجود ندارد. لذا تصمیم به محدود کردن مطالعه خود به چهار شهر مرزی کشور شدیم، که جاده بزرگ ابریشم از طریق آنها به کشورهای همسایه منتهی می شود. اینها شهرها عبارتند از اخسیکت (واقع در شرق)، کانکا (واقع در شمال شرقی، و هم مرز با کوچ نشینان جلگه‌ای)، پویکند (واقع در غرب) و ترمذ (واقع در جنوب) است.

همانطور که نمایان است یارکند یکی از محلهای تلاقی با جاده های بزرگ ابریشم محسوب می شد که به دو مسیر شمالی و جنوبی تقسیم می شد. مسیر جنوبی از طریق پامیر و بدخشان به باختریه و اکثر شهرهای خاورمیانه و مدیترانه منتهی می شد. مسیر شمالی از کشگر و سایر راه ها عبور کرده و به قلمرو دایوان (یعنی دره فرغانه) منتهی می شود. در ابتدا مسیر از اوزگن به سمت اوش می رفت و از اوش به دیگر شهرهای ازبکستان می رسید. در همین بین، اخسیکنت یعنی بزرگترین شهر دره فرغانه که جاده های بزرگ ابریشم از آن می گذشت، وجود داشت. خرابه های منطقه باستانی اخسیکنت در 25 کیلومتری جنوب غربی شهر نمنگان، در ساحل رودخانه سمت راست سیر دریا واقع شده است. این منطقه به لحاظ ساختاری به سه بخش اعم‌ از ارگ، شهرستان و رباد تقسیم شده است. مساحت کل منطقه حدود 350 هکتار است. در حال حاضر بخشهای مختلف منطقه توسط سیر دریا تخریب شده است.

این ارگ واقع در گوشه جنوب غربی محوطه باستانی است. از شمال و شمال شرقی نیز با شهرستان که با خندقی عمیق جدا شده، همجوار است.

شهرستان متشکل از دو قسمت است. تقریباً به جز برخی مناطق تپه ای رباد شهر، سایر مناطق حفاظت شده نیستند. لازم به ذکر است که بنیانگذاران این شهر به هنگام ساخت شهر به خوبی از ویژگی های زمین بهره گرفتند.

نخستین اطلاعات پیرامون شهرهای دره فرغانه در وقایع نگاری های تاریخی چین حفظ شده است. این دست اطلاعات را می توان در منابع مکتوب قرون وسطی نیز یافت، البته نه به صورت مکرر و دقیق. با این حال، اطلاعات مذکور در زمینه بازسازی توپوگرافی تاریخی شهرهای فرغانه مورد توجه بسیاری قرار گرفتنه اند. اطلاعات ارائه شده توسط ابن حوقل در این باب جالب توجه است. وی نوشت، « فرغانه نام کشوری است که نمایانگر منطقه‌ای وسیع با شهرها و آبادی های غنی بوده و پایتخت آن اخکیسنت است. فرغانه دارای ارگی واقع در شهرستان و در نزدیکی رباد است. کاخ حاکم و سیاه چال واقع در داخل ارگ است. البته فاقد کلیسای جامع است… وسعت شهر تقریباً سه فرسخ است»(بتگر، 1975، صفحات 25-26).

واضح است که اطلاعات مذکور برای بازسازی جلوه تاریخی شهر کافی نیستند، و از این نظر می توان نتایج مطالعات باستان شناسی را در پاسخ به این نوع سوالات تعیین کننده یافت.

در حال حاضر اخکیسنت دره فرغانه بیش از سایر بناهای باستانی مورد مطالعه قرار گرفته شده است. از این رو، تقریباً روی کلیه نقاط این بنای باستانی کاوش و خاکبرداری به عمل آمده است. نتایج حاصل از مطالعات باستان شناسی نشانگر وجود شهری مستحکم و محصور به مساحت کلی ۴۰ هکتار، در پایان قرن سوم مصادف با آغاز قرن دوم پیش از میلاد در محل اخکیسنت کنونی است. این شهر دارای ارگ و شهرستان بود. در آن زمان یعنی در قرن یک و دو پیش از میلاد، ضخامت دیواره های آن به 20 متر می رسید. این اطلاعات برای الف.الف. اناربائف این امکان را فراهم کرد که نتیجه گیری کند، ویرانه های موجود مربوط به پایتخت دایوان (فرغانه) ارشی است که در منابع تاریخی چین به آن اشاره شده است (اناربائف، 2008، صفحات 146-147). اوایل قرون وسطی، این شهر کاملا قابل سکونت بود و در همان دوره “فرغانه” نام گرفت.

به لطف کشف سازه های شهری، مناطق مسکونی، بخش ها ومراکز ساخت و ساز، لایه های مرتبط با دوره اسلامی منطقه باستانی اخکیسنت به خوبی مورد مطالعه قرار گرفتند. به ویژه آنکه در قلمرو شهرستان بقایای مسجد جامع و حمامی با ساختار طراحی پیچیده کشف شد. همچنین، از طریق خطوط ارتباطی و محیط زندگی فعلی، شواهد و اطلاعات جالب توجهی حاصل شد. بعلاوه، نتایج مطالعاتی مراکز صنایع دستی تولید تخصصی فولاد داماس، درخور توجه بوده است. در حقیقت، در این منطقه باستانی چند مرکز مشابه کشف شده است (اناربائف، 2008). یافته ها حاکی از آن است که اخکیسنت شهر کارگران و صنعتگران فولاد بوده، و این امر نشانگر پایه اقتصادی اخکیسنت است. به خصوص آنکه شاهد خودنمایی ظروف و اجناس شیشه ای لعاب دار با کیفیت و ظرافت بالا هستیم، که دارای مجموعه‌ای غنی و طراحی هنری ظریف هستند. بی تردید می توان فرض کرد که بخش قابل توجهی از محصولات صنایع دستی متعلق به بازارهای محلی و بین المللی بوده اند.

نتایج مطالعات حاکی از آن‌ است که اخکیسنت بزرگترین مرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دره فرغانه طی قرن های ۹-۱۳ بوده است. با اینکه در آن زمان ضرابخانه شهر برای والیان سامانی و قاراخانی سکه ضرب می کرد، در آغاز قرن سیزدهم به مخروبه تبدیل شد. به دنبال آن نیز پس از جنگ نظامی مغولان تاتار، به طور کامل ویران شد.

پس از ویران شدن اخکیسنت، مسیر جاده ابریشم به امتداد رودخانه سیردریا دریا و شهر باپ (پاپ) به خودجنت تغییر یافت. یکی از مسیرهای خودجنت فراتر از امتداد رودخانه سیر دریا رفت، به شمال برگشت و وارد جلگه و واحه تاشکند شد.

کانکا یکی از باستانی ترین و بزرگترین مراکز شهر چاچ (واحه تاشکند) است که واقع در 70 کیلومتری جنوب شرقی تاشکند و 8 کیلومتری شرق ساحل سمت راست سیر دریا است. این شهر نخستین پایتخت چاچ بود. کانکا در ساحل سمت چپ بستر باستانی رودخانه آخنگاران که به سیردریا منتهی می شد، بنا نهاده شده بود. مساحت کل منطقه باستانی کمتر از 400 هکتار نیست. شهر متشکل از ارگی محصور به ارتفاع 40 متر و همچنین سه شهرستان و رباد دارای دیوارهای دفاعی مستحکم است. خیابان های اصلی، میادین بازار، محل فروش صنایع دستی، مناطق مسکونی و کاروانسراها به وضوح در زمین های منطقه باستانی قابل مشاهده هستند. کانکا با نام خاراشکند نیز شناخته می شود، به عبارتی دیگر “شهر فرنا” (نام ذکر شده در منابع عربی و فارسی قرون وسطا).

مطالعه پلان های گرافیکی و چینه شناسی منطقه باستانی کانکا به رهبری Y.F. بوریاکوف و شناخت توپوگرافی تاریخی محل، امکان شناسایی مراحل اصلی شکل گیری و توسعه شهر را فراهم آورد. نتیجه کاوش و بررسی ها نشان دهنده تعلق این شهر به اواسط هزاره اول پیش از میلاد و سکونت متراکم در آن تا قرن دوازدهم میلادی بود. هسته اولیه شهر در محل ارگ قرون وسطایی واقع شده بود، یعنی محلی که مجهز به سیستم پیچیده دیواره های دفاعی بود، همچنین برخی ظروف سرامیکی متعلق به دوره هلنیستی نیز در آنجا کشف شده بود (بوریاکوف، بوگومولوف، 2009، ص 70). اکتشافات مذکور و اطلاعات به دست آمده از منابع باستانی، سبب ایجاد فرضیه‌ای در ذهن دانشمندان شد، بدین شرح که شکل گیری شهر در محل کانکا، با لشکرکشی های ژنرالی سلوکی به نام دمودام بر علیه ساکا ارتباط دارد. دمودام از رودخانه یاکسارت (سیر دریا) عبور کرد و شهر انطاکیه را به احترام حاکم سلوکی بنا نهاد، وی در آنجا محرابی برای آپولو برافراشت (بوریاکوف، بوگومولوف، 2009، ص 71). مرحله بعدی تکامل شهر به دوره حاکمیت کانگجو مربوط می شود. کانکا به پایتخت تحت تسلط یونی و کل کنگجو تبدیل شد (قرن سوم پیش از میلاد – قرن سوم میلادی). در طول این مرحله اقدامات گسترده طرح ریزی شهر صورت گرفت و بناهای برجسته سلطنتی و فرقه ای در شهر پایه گذاری شد. بعلاوه، موج جدیدی از صنعت صنایع دستی به راه افتاد، دامنه محصولات گسترش یافت، و روابط پول و کالا سریعا توسعه پیدا کرد. چاچ سکه های خود را ضرب می کرد که ورلی مرزهای منطقه مورد استفاده قرار می گرفت. در واقع، شواهد به گونه ای است که واقع شدن ضرابخانه در کانکا را باور پذیر کرده است. سکه های چینی و سغدی یافت شده در کانکا، نشانگر روابط تجاری و فرهنگی نزدیک کانکا با کشورهای همسایه است.

توسعه بیشتر شهر مرهون تبدیل شدن آن به بخشی از ترکان خانات در اواسط قرن ششم میلادی است. با اینکه کانکا در وهله اول درصدد حفظ موقعیت خود به لحاظ مرکز سیاسی و اقتصادی واحه چاچ برآمد، پس از تلاش ناموفق ساکنان چاچ برای جدا شدن از خاندان ترک غربی در قرن هشتم هجری، پایتخت از کانکا به قلمرو تاشکند تغییر یافت (بوریاکوف و بوگومولوف، 2009، ص 73). در نتیجه منطقه قابل سکونت این شهر کاهش یافت. اما باز هم، کانکا به نقش خود به عنوان مرکز اقتصادی بزرگ منطقه ادامه داد و در قرن هشتم روال زندگی در کانکا به حالت عادی بازگشت. همچنین، مناطق تولیدی جدید در زمینه شاخه های گوناگون صنایع دستی شروع به چیره شدن کردند. مرحله بعدی شکوفایی شهر مربوط به قرن های ۱۱-۱۲ است، یعنی دوره حکومت سامانیان و قراخانیان. طی این دوره شهر به خاراشکند معروف شد. به نقل از منابع عربی و فارسی، پس از بینكنت، کانکا دومین شهر مهم مراكز شهری واحه تاشكند محسوب می شد. شهر در طول این دوره گسترش یافت و تقریباً به 400 هکتار رسید. از منظر باستان شناسی، این دوره عمر شهر همان دوره ای است که بسیار خوب مورد مطالعه قرار گرفته است. از این رو، به موجب تحقیقات صورت گرفته، تا حدودی ساختار طراحی شهر در آخرین دوره سکونت پذیری آن هویدا گشته است. علی الخصوص، مجموعه معماری بسیار جالب طبیعت کاخ مانند دوره قراخانیان ارگ، مناطق مسکونی، مراکز تولیدی و تجاری موجود در قلمرو شهر I و II مورد مطالعه قرار گرفتند. همچنین، در شهر از کاروانسرایی بسیار جالب و موارد دیگر خاکبرداری شد. در معماری ساختمان ها، مواداولیه جدیدی به چشم‌ خورد. اشیا و مواد باستانی کشف شده به سطح بالای فرهنگ مادی و معنوی مردم شهر در قرن های ۹-۱۳ اشاره دارد. اکتشافات عبارتند از ظروف سرامیکی لعاب دار، کالاهای شیشه ای، و ابزار حکاکی و قلم زنی، تزئیناتی از جنس سنگ های گوناگون، فلزات نیمه قیمتی، قطعات شطرنج و سکه. در پایان قرن ۱۱ به علت تغییر یافتن بستر رودخانه آهنگران که شهر با آب آن تغذیه می شد، زندگی این شهر رو به زوال رفت. ساکنان شهر به سمت بناکنت واقع در کنار رودخانه سیر دریا کوچ کردند.

مسیر اصلی جاده بزرگ ابریشم از خودجنت به غرب می رفت و از طریق کاراوان های خواس، زامین و جیزاخ به شهر سمرقند (پایتخت سغد) می رسید، این بود که به درستی عنوان “قلب جاده بزرگ ابریشم” را اذعان خود کرد. سمرقند در طول تاریخی به قدمت چند قرن، فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرد و در معرض حملات ویرانگر مهاجمان خارجی قرار گرفت اما هر بار جانی دوباره گرفت و زیباتر و باشکوه تر شد. از دیرباز در شرق، القاب گوناگونی به سمرقند داده شد، از جمله “مروارید ارزشمند”، “جلوه زمین”، “بهشت شرق”، “روم شرق”، “همایون شهر” گفته می شد. اسامی مذکور، فهرست کامل القاب این شهر نیست. سمرقند به لطف تاریخ باستانی، فرهنگ والا، بناهایی با معماری باشکوه، کالاهای شگفت انگیز تولیدی صنعتگران، دانشمندان و اندیشمندان گرانقدر، نقش ویژه در قدرت آسیای میانه و دوران باستان و البته طبیعت زیبا و هدایای آن، این دست القاب را به خود اختصاص داد. باستانی ترین خاستگاه سمرقند منطقه افراسیاب، واقع در بخش شمالی شهر مدرن است که مساحتی برابر با 220 هکتار دارد. مطالعات باستان شناسی صورت گرفته در این‌ محل موجب شناسایی سن آن تا 2750 سال شده است. کاخهای باشکوه سمرقند اوایل قرون وسطی متعلق به دوره سامانیان و قراخانیان، مسجد جامع، بناهای مسکونی عظیم، مراکز تولید صنایع دستی و سایر اکتشافات این محل مورد مطالعه قرار گرفتند. اشیاء تحت باستان شناسی این محل نشانگر فرهنگ و هنر سطح بالای مردم در طول تاریخ این شهر است.

جاده بزرگ ابریشم از سمرقند به پایتخت ماوراءالنهر، یعنی شهر بخارا منتهی می شد. مسیر بین این دو شهر در قرون وسطی “شاه‌راه” یا “جاده سلطنتی” نام داشت. مورخان قرون وسطی خاطر نشان کردند که فاصله بین سمرقند و بخارا 37 فرسخ است، لذا کاروان ها می توانند طی 6 الی 7 روز این مسیر را طی کنند. جاده از ناحیه پرجمعیت واحه سمرقند عبور می کرد. کاروانها پس از سمرقند به شهر ربیدجان (رابینجان) و سپس به دابوسیا میرفتند و به کارمنا و رباطی مالک، در نزدیکی واحه می رسیدند. جاده از واحه رباطی مالک گذشته و از شهرهای تواومسرک و وبکنت عبور می کرد و به بخارا منتهی می شد. در بخارا مسیر شمالی از وارخش به واحه های خوارزم می رفت، مسیر غربی نیز از پوکند و ورای آن به سمت مرو می رفت. کاروان ها قادر به طی کردن مسافت بخارا تا پویکند در زول یک روز هستند.

بزرگترین و همچنین کوتاهترین مسیر تجاری که متصل کننده بخارا و مرو بود، از پویکند واقع در مرز مناطق کویری و 55 کیلومتری جنوب غربی بخارا (عکس) عبور می کرد. کاروان ها قادر به طی کردن این فاصله طی چهار روز بودند (حدود 20 فرسخ). ساختار طراحی ویرانه های پویكند به شکل مستطیلی است كه از شرق به غرب كشیده شده است. مساحت کل منطقه باستانی 18 هکتار است. ساختار پویکند متشکل از یک ارگ و دو شهرستان است. در حومه شهر بجز ضلع شمالی، ویرانه های متعددی از کاروانسراهای رباد وجود دارد. مساحت کل این ارگ 1 هکتار بوده و در بخش شمال شرقی شهر واقع شده است. ارگ با دیوارهای بسیار مستحکم، برج های برجسته و خندقی عمیق احاطه شده بود. ارتفاع ویرانه های باقی مانده ارگ حدودا 20 متر است. شهرستان این شهر دارای دیوارهای دفاعی مستحکم با هشت برج برجسته مربعی شکل است که دارای روزنه هایی مستطیل شکل است.

در منابع قرون وسطا اطلاعات بسیاری از پویكند و حومه آن وجود دارد، به ویژه اطلاعات جمع آوری شده توسط الطبری، المقدسی و نارشخی. در جایی نارشخی گفته است که دریاچه بزرگی در نزدیکی پویکند وجود داشت و رودخانه سغد (رودخانه زرافشان) در آن جریان داشت (نارشخی، 1966، ص 25). وی افزود، کلیه ساکنان پويکند بازرگان بوده اند. از آنجایی که آنها با چین تجارت می کردند و به تجارت دریایی می پرداختند، مردمان بسیار ثروتمندی بودند. نارشخی در خصوص لقب اعطا شده به شهر با عنوان شهریستونی روین گفت (“شهرستان برنزی”). الطباری، الخورداربک و الفکیه از لقب دیگر این شهر نیز یاد کردند – “مدینه التجور” (“شهر بازرگانان”). منابع، اطلاعات ارزشمندی از تاریخ و توپوگرافی تاریخی شهر حفظ کرده اند. اطلاعات ارائه شده توسط المقدسی، شامل “واقع شدن بویکانت در نزدیکی جیحون (آمو دریا) در مرز کویر؛ وجود ارگی با یک ورودی و بازاری شلوغ در داخل آن و مسجدی با محراب دارای سنگ های قیمتی؛ و وجود بازارهایی در حومه شهر (رباد)، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. (المقصیدی، 1906، صفحات 281-282). وی همچنین فهرستی از کالاهای تولیدی پویکند که برای فروش در نظر گرفته شدند را ارائه کرد. این فهرست شامل انواع پارچه های نرم، سجاده های نماز، چراغ های مسی، لوارم و تجهیزات اسب، پوست گوسفند، چربی و … بود.

طبق اطلاعات موجود از نویسندگان قرون وسطی، پویکند یکی از غنی ترین شهرهای ماوراءالنهر بوده است. شایان ذکر است که اطلاعات موجود در منابع، به لطف مطالعات باستان شناسی صورت گرفته در منطقه باستانی پویکند به تأیید رسیده اند. در حقیقت، پویکند یکی از معدود بناهای تاریخی ازبکستان است که طی چند دهه تحقیقات مداومی در آن انجام شده است. این آثار باستانی با تحول جدیدی روبرو شدند و طی سالهای استقلال به سطحی جدید رسیدند.

بدین لحاظ، سیستم استحکامات شهر، مناطق عمومی و مسکونی، صنایع دستی و بخش های ساخت و ساز، کاروانسراها و بسیاری از اقلام دیگر مورد مطالعه قرار گرفت. تمام موارد مذکور نشان دهنده خصیصه های توسعه برنامه ریزی شهری پویکند و حومه آن است. اشیا باستانی یافت شده موجب فراهم شدن امکان بازسازی زندگی و رسوم و عادات شهر در مراحل مختلف، به ویژه در آخرین دوره شده است.

نتایج حاکی از آن است که نخستین محل سکونت منطقه باستانی در قرن های ۳-۴ پیش از میلاد پدیدار شده است. طی قرن های ۲-۳ پیش از میلاد در همین محل، دژی کوچک و نسبتاً مستحکم بنا نهاده شده بود (آدیلوف، 1988، ص 38). به نظر می رسد دژ برپاشده در این محل، مجاور مسیرهای کاروان بوده است؛ و هدف اعمال کنترل بر بخش های استراتژیک حیاتی یعنی عبور از آمو دریا است، تا کالاها از آن طریق از غرب به شرق و بالعکس جابجا شوند. شهر نزدیک رودخانه ای بود که محل استراحت بین سفر کاروان ها بود. دقیقاً همین موقعیت مکانی سبب تبدیل شدن آن به یکی از منابع قدرت اقتصادی شد. در قرن های چهارم و پنجم هجری شمسی نخستین شهرستان این شهر شکل گرفت. در قرون 5-7 شامل سرزمین های جدیدی با ظهور شهر دوم است (محمدجانف، 1988، ص 187). لازم به ذکر است که در حین حفاری، ظروف سرامیکی، مجسمه های سفالی، اشیایی از جنس آهن و غیره، و سکه های برنز چین متعلق به سلسله تان کشف شد.

فشرده ترین دوره رشد شهر مربوط به اوایل قرون وسطی است، که به نظر می رسد علت این رشد، افزایش روابط مسیرهای کاروان و قوی شدن نقش شهر در این روند بوده است.

در آغاز قرن هشتم هجری شمسی در جریان حمله اعراب به سغد، خسارت زیادی به پویکند وارد شد. آثار آن در طول روند باستان شناسی به وضوح نمایان بود. همچنین نتایج مشاهده آثار حاکی از آن است كه فتح اعراب، ایجاد دولت متمركز و بزرگ، خلافت اعراب، و به دست گرفتن قدرت منطقه از سوی نمایندگان اشراف، تأثیر مثبتی بر زندگی سیاسی و اقتصادی شهر داشت. با اینکه پویکند طی مدت کوتاهی خود را از این وضع رهانید و جایگاه پیشین خود را بازستاند، به علت یافت شدن کارگاه های سرامیک و خانه های مسکونی به جای دیوارهای دفاعی، مشخص شد که دیوارهای دفاعی اهمیت پیشین خود را از دست داده بودند. ظروف سرامیکی و وسایل شیشه ای پوکند از نظر کیفیت و طراحی هنری قابل رقابت با محصولات تولیدی مراکز صنایع دستی گوناگون است. در این محل باستانی ترین داروخانه کل ماوراءالنهر کشف شد (محمدجانف، 1988، ص 89). در پایان قرن دهم هجری شمسی شهر به تدریج رو به زوال رفت و خیلی زود زندگی در پویکند از بین رفت. این امر با کم عمق شدن رودخانه زرافشان همراه بود که از ایام دیرین، آب آن سبی تغذیه شهر و حومه آن می شد.

یکی از مسیرهای پر تردد جاده بزرگ ابریشم در مسیر کش از سمرقند به جنوب غربی می رفت و در نزدیکی گوزار در جهت منطقه کوهستانی به سمت جنوب برمیگشت، آنگاه از گذرگاه اکربات گذشته و به “دارالاهنین” (“دروازه های آهنین”) می رفت، یعنی مرز بین سغد و باختر. آن محل مرز کانگجو و امپراتوری کوشان بود. جاده از “دارالاهنین” (“دروازه های آهنین”) مجاور دریای شیرآباد بود و به شهر شیرآباد واقع در زمینی مسطح منتهی می شد، از جنوب به دره آمو دریا و شهر ترمذ می رسید، که یکی از باستانی ترین و بزرگترین شهرهای شرق بود.

پیدایش شهر ترمذ به اواسط هزاره اول پیش از میلاد و در محل عبور رود آمو دریا برمیگردد (وخش). ترمذ نقش مهمی در تاریخ قدرت خاورمیانه طی دوران باستان و اوایل قرون وسطی داشته است. واقع شدن ترمذ در بخش استراتژیک و مهم رودخانه و قرارگیری آن در تقاطع مسیرهای تجاری شمال به جنوب، و شرق به غرب، موجب تسهیل رشد و توسعه سریع این شهر شد. یکی از انشعابات جاده بزرگ ابریشم از ترمذ می گذشت. نقش این شهر به عنوان نقطه‌ای مهم که در نزدیکی رودخانه واقع شده بود، عاملی تعیین کننده در تاریخ آن بود؛ و حتی شاید یکی از دلایل این باشد که چرا در عصر حاضر، ترمذ دروازه جنوبی ازبکستان مستقل محسوب می شود.

خرابه های ترمذ قدیم در 7 کیلومتری شمال غربی شهر کنونی و در امتداد ساحل سمت راست رودخانه آمو دریا واقع شده است. این منطقه باستانی متشکل از سه قسمت اعم از ارگ، شهرستان و رباد است. هر یک از موارد نام برده شده مجهز به دیوارهای دفاعی قدرتمند بودند. ارگ یا کوهندیز در جنوب محوطه باستانی، درست در کنار ساحل رودخانه آمو دریا، روی تپه ماسه سنگی طبیعی قرار داشت. قابل مشاهده بودن دیوارهای بلند و عظیم ارگ از هر طرف نشانگر قدرت و عظمت سابق شهر است. ارگ در شمال شرقی شهرستان واقع شده بود. در بخش شرقی شهرستان، قلمرو وسیع ربادها وجود داشت که دارای مراکز تجاری و صنایع دستی عمده بود. بر خلاف سایر شهرهای قرون وسطایی شرق، در قسمت شرقی رباد قلمرو خاصی به مساحت ۵۰۰ هکتار با نام “سوریدیکات” وجود داشت، این محل اقامتگاه حکومتی شهر ترمذ طی قرن های ۱۱ و ۱۲ هجری بود.

نام باستانی این شهر تارمیتا بود. این نام برگرفته از واژه باستانی تاراماتا در اوستا است که به معنای “مستقر در آن طرف رودخانه” است. اسکندر کبیر نام خود را به اسکندریه در وخش تغییر داد. در زمان حکومت سلوکیان نام های انطاکیه و تارمیتا بر شهر گذاشته شد. در منابع ارمنی مربوط به اوایل قرون وسطی، نام شهر “درمات” ذکر شده است. مسافران و رهسپاران چینی یا ژوانزانگ که در سال 630 پس از میلاد از این شهر دیدن کردند، نام تامی را بر آن نهادند. در منابع عربی و فارسی قرن های ۹-۱۳ تلفظ های گوناگون نام شهر قابل رویت است، مانند تارمیز، ترمیز یا تورمیز.

همچنین، در منابع قرون وسطایی اطلاعات ارزشمندی از توپوگرافی تاریخی ترمذ طی قرون وسطی وجود دارد. علب الخصوص آنکه نویسندگان اواخر قرن نهم، ابن خردادبه و ابن قدامه اذعان داشتند که ترمذ بر روی صخره ای در نزدیکی رودخانه واقع شده که آب دیواره های آن را برده است. با این حال، الاستخری دقیق ترین توصیف از ترمذ را ارائه کرده است. وی خاطرنشان می کند که این شهر از متشکل از یک ارگ، خود شهر (شهرستان) و حومه (رباد) است. همچنین افزود، کاخ حاکم در داخل ارگ و سیاه چال در شهرستان بین بازار واقع شده بود. علاوه بر این، مسجدی جامع نیز وجود داشت، اگرچه مسجد نمازگاه در داخل رباد واقع شده بود. وی به سنگ فرش بودن خیابانها و میادین شهر با آجرهای سوخته نیز اشاره کرد. جمعیت شهر بسیار زیاد بود و حکم بندر رودخانه جیحون (آمو دریا) را داشت، زیرا كشتی ها از نقاط مختلف به آنجا می رفتند. اطلاعات ارائه شده توسط نویسندگان قرن های ۱۲ و ۱۳ تقریباً یکسان است. قابل ذکر است که بقایای بندر به شکل بنای یادبودی طویل، در امتداد قسمت جنوبی ارگ واقع شده است، که دارای طرحهای مستطیلی برج مانندی از جنس آجرهای سوخته ضد آب (کور) است و تا به امروز باقی مانده است. قرارگیری برآمدگی ها با فاصله مشخص از یکدیگر سبب تشکیل خلیجی برای کشتی ها شده است.

ترمذ یکی از بناهای تاریخی جنوب ازبکستان است که به خوبی مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج مطالعات باستان شناسی صورت گرفته در منطقه باستانی، امکان بازسازی چهره تاریخی شهر طی ادوار گوناگون را فراهم آورده است. مطالعات حاکی از آن است که در قرن ۲ و ۳ پیش از میلاد، به جای ترمذ شهر بزرگی با مساحت بیش از 10 هکتار وجود داشت، که به پایگاه اصلی مرزهای شمالی امپراتوری یونان و باختریان تبدیل شده بود و طبق مکتوبات نویسندگان باستانی، یکی از “هزار شهر باختریه” محسوب می شد. کشف مجسمه های ساخته شده از عاج و قطعاتی از ظروف شیشه ای با منشأ مصری  در این شهر نمایانگر آن است که مرکز اقتصادی عظیم باختریه شمالی بود. لذا می توان چنین نتیجه گرفت که حتی پیش از ایجاد جاده بزرگ ابریشم، ترمذ ارتباط تجاری نزدیکی با هند و شهرهای مدیترانه‌ای داشته است. ترمذ در طول دوره یوئژی به مقر قبیله گویشوانگ تبدیل شد، حاکمان آن سکه های مشابه تترادراخم آخرین حاکم باختری، یعنی هلیوکلس را ضرب می کردند. کشف تعدادی بالا از این نوع سکه در محوطه باستان، تصدیقی بر صحت این فرضیه است.

شهر طی دوره کوشان یعنی قرن های ۱-۳ پس از میلاد به شکوفایی رسید. با اینکه مساحت شهر طی این دوره 350 هکتار بود، اما به لحاظ توسعه داخلی مسکن تا حدودی پراکنده بود. تعداد بالای بناهای تاریخی عمومی در شهر ساخته شد. در دوره کوشان، ترمذ به مرکز باختریه تبدیل شد. اکثر ساختمان ها مطابق آیین بودایی بنا شده بودند. در حومه شمال غربی شهر، مرکز بودایی وسیعی یعنی قره تپه تشکیل شد که دربردارنده بیش از سی معبد و صومعه است. در فاصله ای نه چندان دور از قره تپه، بنای تاریخی دیگری به نام صومعه فیاض تپه بنا نهاده شده است. فضای داخلی صومعه ها و معابد مزین به تزئینات نقاشی روی دیوار، مجسمه های سنگی و گلی بود. امروزه تمامی این یافته ها در سراسر جهان به تایید رسیده اند، و تبدیل ترمذ به مرکز بودایی و فرهنگ و هنری بودایی در پی عضویت آن در ایالت کوشان بود که سبب ایجاد شرایطی مطلوب برای سفر مبلغان بودایی به این سرزمین وسیع و گسترش آموزه های دینی فراتر از مرزهای هند شده بود. اقلام فرهنگی هنری یافته شده در ترمذ، ارتباط مستقیمی با آثار تاریخی هند باستان دارند.

در حال حاضر دلایل بسیاری برای باور پذیری هندی بودن مبلغان بودایی وجود دارد. کشف بسیاری از ظروف و کتیبه های ساخته شده به خط خوارشتی و برامی در آثار بودایی ترمذ در خصوص راهبان هندی تبار بر این فرض صحه می گذارد. بعدها بومیان باختر نماینده راهبان بودایی ترمذ شدند. در سوابق تاریخی چین نام مبلغان باختری بسیاری که نقش مهمی در اشاعه عقاید بودایی و فرهنگ و هنر بودا در ترکستان شرقی و چین داشتند، به چشم میخورد. بومیان تارمیتا (یعنی ترمذ) نیز جزو آنها بودند. به عنوان مثال، در كلوفون تبتی قرون وسطی، از دانشمندی مشهور در زمینه آموزه های بودایی، دارامامیترا از تارمیتا، یاد شده است. لذا دلایل بسیاری بر صحت آمدن مبلغان بودایی از باختر و از طریق مسیر جنوبی (جاده بزرگ جاده های ابریشم) به چین وجود دارد.

پس از سقوط امپراتوری کوشان، عمر شهر نیز به پایان رسید. در اوایل قرون وسطی ترمذ تحت تصرف حاکمانی درآمد تا سکه هایی با تصویر تمام رخ حاکم ضرب کنند و در پشت سکه – تامگا تصویر لنگر باشد. احتمالاً حاكمان محلی می خواستند از این طریق بگویند كه این شهر هنوز هم یكی از شهرهای بندری رود آمو دریا است.

نقطه اوج دوم توسعه شهر به دوره حکومت سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و قراخانیان برمی گردد. در آن زمان کل شهر کاملا قابل سکونت شد. بناهای عمومی و مسکونی فراوانی ساخته شد. البته مرکز اقتصادی شهر به قلمرو رباد منتقل شد. کاروانسراها و مساجدی با تزئینات غنی و مراکز تولید صنایع دستی بنا نهاده شدند. مساحت کل شهر در آن دوره بیش از 50 هکتار بود.

تجارت خارجی منبع اصلی شکوفایی ترمذ در اوایل قرن ۱۳ بود. نویسنده “حدود العالم” اذعان داشت که ترمذ مرکز تجاری خوتالان و چغانیان بود. خزانه ترمذ با تجارت بین منطقه ای کاروان ها درآمد بالایی کسب نمود. حاکمان ترمذ توجه زیادی به ساخت کاروانسرا در داخل شهر داشتند تا به بازرگانان و تجار خود خدمات ارائه کنند. طبق نتایج مطالعاتی شناسایی شهر، کاروانسراها در خاک رباد متمرکز بودند، زیرا در آنجا بقایای بیش از ده کاروانسرا کشف شد. در یکی از کاروانسراهایی که کاملاً حفاری شده بود، ساختار برنامه ریزی معماری تقریباً متشابهی با دیگر ساختمانهای آسیای میانه رویت شد. یکی از خصایص ویژه کاروانسراهای ترمذ در آن زمان این بود که دارای اتاقهایی مخصوص و فروشگاههایی برای بازرگانان بود.
به گفته المقدیسی، ترمذ صادر کننده آسفاتیدا، صابون های مختلف و کشتی بود (المقدسی). کاربرد آسافتیدا تنها در پزشکی نبود، بلکه در خاورمیانه و هند به عنوان سبزیجات نیز استفاده می شد.

ترمذ در سال 1220 توسط نیروهای تاتار-مغول به رهبری چنگیز خان نابود شد. به گفته جووینی، مردم ترمذ در برابر مهاجمان ایستادگی شدیدی از خود نشان دادند. حمله شهر 10 روز طول کشید. شاید به علت این ایستادگی شجاعانه در برابر دشمنان، به ترمذ لقب “شهر مردان شجاع” داده شده بود.

منبع :
سایتِ یونسکو